- زیر دست
- آنکه تحت امر دیگری به کار پردازد فرودست خدمتگذار، خوار و ذلیل
معنی زیر دست - جستجوی لغت در جدول جو
- زیر دست
- Subordinate
- زیر دست
- подчинённый
- زیر دست
- untergeordnet
- زیر دست
- підлеглий
- زیر دست
- podporządkowany
- زیر دست
- subordinado
- زیر دست
- subordinato
- زیر دست
- subordinado
- زیر دست
- subordonné
- زیر دست
- ondergeschikt
- زیر دست
- अधीनस्थ
- زیر دست
- bawahan
- زیر دست
- تابعٌ
- زیر دست
- mtumishi
- زیر دست
- অধীনস্থ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بالا دست، صدر مجلس
رعیت، آنکه تحت امر دیگری بکار پردازد، مطیع و فرمانبردار، خدمتگزار
کسی که زیر فرمان دیگری باشد، فرمانبردار، فرودست، برای مثال ای زبردست زیردست آزار / گرم تا کی بماند این بازار (سعدی - ۶۷) ، خوار، ذلیل
مهارت
تیز دست، دست دیو ید شیطان
حرفه ای، متبحر، مسلط، حاذق، ماهر
به پایان، پایینگاه (صف نعال) آخر بار، پایین اطاق صف نعال پای ماچان، داوآخرقمار دست آخر، آخر پایان کار
چیزی که رسیدن به آن مشکل باشد
توانایی اقتدار مقابل زیر دستی، فرمانروایی مقابل زیر دستی مافوقی بالا دستی مقابل زیر دستی
قسمتی از زیر پوست که در زیر طبقه مالپیکی قرار گرفته و در ضخامت آن رگهای خونی و ریشه مو و بن پیهای لامسه و غدد و مولد عرق و ریشه ناخن (در پوست نوک انگشتان) و رشته عصبی جلدی قرار دارند
آنکه اعمال بد ازو سرزند، دنیا عالم